فرصت بده آهی بکشم
دمی از رفتن دست بردارم و نگاهی بیاندازم
به تاول پاهام
من از منحنیِ آمد و رفت های این دنیای بر عکس
سرم گیج میرود ،
از دایره های بی نهایتِ
روزهای از نو و
روزی های ناچیز
مهلت بده گریه کنم
بگذار زندگیِ دیگری بخواهم
از خودم میخواهمبا خودم میروم
فریادم را قورت داده ام
از چشم هایم معلوم نیست؟
فریادم را قورت داده ام و از
چشم هایم دارد میزند بیرون
آخرین فریادی که زدم، به دهانم چسب نزدند
فقط دست
هایم را بستند
و بردند جایی که کسی نشنود
فریادم را
پشت میله ها و زیر
فشار برق و اجبار قرص
همه ی فریاد هایم را قورت دادم
چون با فریاد هایم مرا
به داخل شهر راه نمیدادند
و باید همانطور تا آخر عمر پشت میله ها فریاد میزدم
و حالا چشم هایم درد میکنند