فتو سنتز

درباره ی عکس هایی که میگیرم

فتو سنتز

درباره ی عکس هایی که میگیرم

راه بیا بچه!

 

 

من هنوز بچه ام 

به صداها و رنگ ها بی توجه نیستم 

هنوز یاد نگرفته ام مثل شما 

که سرم را بیندازم پایین 

و رو به جلو راه بروم 

و رنگ های تیره بپوشم 

و نبینم 

و نشنوم 

من هنوز یک بچه ام 

تنهایی

 

تنهایی اش را نفهمید 

هیچ کس 

نگاه کن چه غریب است 

سنجاقی زنگ زده 

که کسی نمیداند از دست چه کسی افتاده 

و کِی   

و چند هزار نفر گذشته اند 

بی که ببینندش

هیچ کس نمیداند چه تنهاست 

حتی خودش 

رد پای مرگ

 

 

آسفالت داغ بود 

خیلی داغ 

شاید گربه دیر رد شد 

یا ماشین خیلی زود  

این تصویر دیده نشد 

و گم شد میان هزار تصویر گذرای روزمره 

اما همیشه 

و هنوز برای من 

گربه ی سیاه از روی آسفالت داغ
- که بوی لاستیک ماشین میدهد -

در حال گذر است 

گلدان

 

بسته ی گوش پاک کن ات
وقتی دارد تمام میشود
وقتی لباس هایت کهنه میشوند
و موهایت بلند
در تمام این مدت
گل های گلدان دارند رشد میکنند